ریحانه فقط 8 سال داشت که شنید پدر و مادرش درباره برادرکوچک‌ترش احسان صحبت می کنند، احسان خیلی مریض بود و آن‌ها هرکاری که ازدست‌شان برمی‌آمد برای نجات او انجام داده بودند. حالا فقط یک عمل جراحی پرهزینه می‌توانست کمکش کند که آن هم درتوان مالی‌شان نبود. ریحانه شنیدکه پدرش با ناراحتی زمزمه می‌کرد:"حالا فقط یک معجزه می‌تونه نجاتش بده".

ریحانه رفت و قلکش رو از کمد درآورد و تمام پول خردهای قلک روبه زمین ریخت و سه بار دقیق آن‌ها راشمرد. جمع آن‌ها می‌بایست دقیق باشد و هیچ اشتباهی صورت نگیرد. ریحانه پول‌هایش را در شال گردنش قرارداد و یواشکی ازخانه خارج شد و به سمت داروخانه سرکوچه حرکت کرد. در داروخانه منتظرشد تا دکترداروساز متوجه اوشود. اماآقای دکترآن قدر سرگرم گفت‌وگو بودکه اصلا توجهی به او نکرد. ریحانه پاهایش را محکم به زمین کوبید و بعداز آن گلویش را صاف کرد ولی هیچکدام ازآن‌ها فایده‌ای نداشت سرانجام سکه‌ای را برداشت وآن رامحکم روی پیشخوان شیشه کوبید، این عمل ریحانه کارسازبود. داروساز پرسیدچه می‌خواهی؟ ریحانه جواب داد: خوب من می‌خواهم درباره برادرم با شما صحبت کنم. اون مریضه و من می‌خواهم برایش یک معجزه بخرم. پدرم می‌گه فقط یک معجزه می‌تونه اونو نجات بده... حالاقیمت معجزه چنده؟ داروسازگفت: ما اینجا معجزه نمی‌فروشیم دخترکوچولو. من نمی‌توانم بهت کمکی بکنم. مردشیک پوشی که درآنجاحضور داشت خم شد و از ریحانه پرسید: برادرت چه جور معجزه‌ای احتیاج دارد؟ ریحانه گفت: نمی‌دونم و قطره اشکی روی گونه‌اش لغزید، فقط می‌دونم او خیلی مریضه و مامانم گفته بایدعمل بشه. اما اونها پول ندارن ولی من پول دارم. مردپرسید: توچقدر پول داری؟ ریحانه مغرورانه جواب داد: 1150تومان و این تمام پولی است که من در دنیا دارم. مرد لبخندزنان گفت: چه جالب 1150تومان، دقیقا قیمت معجزه‌ای است که جان برادرت رونجات میده. او با یک دست پول رو و با دست دیگر ریحانه روگرفت وگفت:منو ببرخونتون، می خوام برادر و خانواده‌ات رو ببینم.آن مرد کسی نبود جز یک پزشک متخصص وجراح که تخصصش در درمان بیماری برادر ریحانه بود. عمل جراحی بدون هیچ هزینه‌ای انجام گرفت و طولی نکشید که حال احسان بهترشد و به خانه برگشت. مادر و پدر با خوشحالی درباره حوادثی که اتفاق افتاده بود و به این‌جا ختم گشته بود با هم صحبت می‌کردند. مادر به آرامی می‌گفت، اون عمل جراحی درست مثل یک معجزه بود نمی‌دونم که خرجش ممکن بودچقدر بشه؟ریحانه خندید، او دقیقا می‌دانست که یک معجزه چقدر می‌ارزه؟ 1150تومان به علاوه ایمان یک کودک.

یادداشت: درسخت‌ترین لحظات، در تلخ‌ترین روزها، درغم بارترین ایام، درمواقعی که قلب‌مان سرشار ازغصه‌ها و تلخی‌هاست، در لحظاتی که احساس می‌کنیم در باتلاق بلاها و مصیبت‌ها فرو رفته ایم، درلحظاتی که تمام سختی‌ها و مشکلات به سراغ‌مان   می‌آیند، تنهاخداست که به یاری‌مان می‌شتابد، تنها نام و یاد خداست که آرام‌مان می‌کند. درکلام پاک الهی چنین آمده است:"چه کسی است که به فریاد درمانده می‌رسد و بلا و گرفتاری را برطرف می‌کند، هرگاه  او را به کمک بطلبد". (سوره نمل،آیه62) و در جایی دیگر می‌فرماید:"هان! یادخداآرامبخش قلب‌هاست". (سوره رعد،آیه28)

یادداشت: باایمان، شهامت و اطمینان راه‌های زندگی را درنورد و آگاه باش که همیشه خدایی باتوست، هرجاکه هستی ‌از تو محافظت می‌کند، راهنمایی وهدایت می‌کند. به راستی وقتی خداوند در این نزدیکی است چرا دچار بیم می‌شوی؟ چگونه احساس تنهایی و ناشایستگی می‌کنی؟ چگونه ممکن است که راه راگم کنی؟

 آه! چه دیر دانستم که من هرگزتنها نبوده و نیستم، این باورامروز و فردای من است،کاش دیروز هم می‌دانستم.

یاداشتی بر یادداشت‌ها: هرکدام ازما نیز می‌ توانیم با الگوپذیری ازاین داستان و امثال آن نقش به سزایی درخانواده وجامعه خودداشته باشیم و در هر شرایط به مشکلات، سختی‌ها، ناملایمات وگرفتاری‌ها بگوییم که خدای بزرگی داریم. درسخت‌ترین لحظات، نعمات خداوندرا برخویش بشماریم آن گاه خواهیم دیدکه مشکلات وسختی‌ها هرچندکه زیادهم باشند در مقابل نعمت‌ها همچو پرکاهی در دامن کوه‌اند. همچنین بامدارسه صفات و اجر و پاداش صابران درقرآن و احادیث و مقایسه دنیای فانی با سرای باقی آن موقع است که نه تنهادرمقابل مشکلات و سختی‌هاخم به ابرو نمی‌آوریم بلکه مشکلات رابه شکلات تبدیل می‌نماییم.

پس با این موارد می‌توانیم زندگی خود را مدیریت کنیم ومهم ترین مهارت‌های زندگی را در زندگی خود، خانواده و جامعه بکار بگیریم: 1- ذکر و یاد الله

 2- مطالعه و مدارسه قرآن واحادیث

 3-  محاسبه میزان بهره‌مندیمان از نعماتی در مقایسه با مشکلات و رنج‌ها

 4- تدبروتفکردرصفات وپاداش صابران

 5- مقایسه دنیای فانی باسرای جاوید ونعمات بهشتی

 6- مطالعه وبررسی زندگی نامه شخصیت های موفق ومشهور(دینی،علمی،اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی و...)

 7- خودشناسی

 8- یادآوری مشکلات گذشته خود ودیگران(که درس وعبرتی برای حال شده اند)